شرکت در مراسم شهدای غواص مازندران

شهدا سرمایه ملی ماهستند احترام به آنها وظیفه همه هستند

  

---

 روز یک شنبه جهت تعمیر گوشی ام به شهر رفتم و گوشی روکه تحویل دادم در حین رفت متوجه اجتماع جمعیت و گروه های استقبال همه در جلوی حسینه شهدای ساری شدم

گوشی رو تحویل دادم و به سمت خانه برمی گشتم جلوی حسینه پرسیدم مگه پیکر شهید اوردند 

گفت اره گفتم داخله گفت بله

خلاصه هر طور بود داخل حسینه رفتم و پیکر شهید غواص محمد صادق معلمی را آورده بودند تا مراسم وداع همشهریانش باهاش انجام گیرد من هم بعد خواندن فاتحه ای به سمت خانه برگشتم

روز یک شنبه غروب آقای سعیدی تماس گرفت رفتیم واحد کیس دوربین مدار بسته را نصب کردم و بعد از آن با هم قرارشد شب برویم مراسم وداع با شهدای غواص که گفتم من خانه کار خاصی ندارم و برویم همین الان 

از خونه لباس فرم سازمانی پوشیدم و به اتقاق به سمت موزه دفاع مقدس ساری حرکت کردیم هنوز ما تازه رسیده بودیم و اول کار بود جمعیت داشتند می اومدند ابتدا 

در ردیف های اخر نشستیم اما صندلی های جلو تر بهتر بود به مراسم نزدیکتر بودیم دوباره حرکت کردیم و رفتیم جلوتر 

ردیف پنجم و ابتدا مراسم یک نمایشی اجرا نمودند همچنان جمعیت می امدند برای وداع بهتر با شهدا

مسئولین برگزار کننده فکر نکنم این حجم از افراد را پیش بینی میکردند که حضور برسانند 

ساعت نه و نیم بود که همکارمان بزرگی زنگ زد و گفت من جای پارک پیدا نمی کنم و برمی گردم واحد  قرار بود مراسم ساعت یازده پایان پذیرد

بعد اچرای برنامه شب های عملیات کربلای 4 به صورت نمادین با انجام عملیات و نور افشانی و غواصی تعدادی از نیروها انجام گردید 

و بعد هم برنامه اوردن شهدا با قایق از داخل رودخانه تجن انجام گرفت قرار بود هشت شهید هفت شهید شناسایی شده مازندرانی و یک شهید گمنام ( یا بقول مجری برنامه گلنام) را جلوی جایگاه بیاورند و بیست وسه شهید دیگر راهم در بین قایق هایی که در وسعت جمعیت قرار داده بودند بگذارند

سه شهید را که اوردند به خودم را  برای احترام به شهدا و گرفتن تابوت مطهرشان به جلوی جایگاه رساندم و به مقام شامخ شان ادای احترام نمودم و حدود چند قدیمی تابوت را همراهی نمودم اخر شهیدان مربوط به قوم و قبیله خاصی نیستند و برای دفاع از ارزشهای بالایی رفتند و احترام به آنها قوم و قبیله و مذهب نمی شناسد 

بعد هم به محلی که مستقر بودیم برگشتم و بعد از آن گروه سرود دانش اموزی بسیج اجرای برنامه داشت- شب قبل هم البته درحسینه شهدا  هنگام اجرای سرود آنها بودم -  بعد دکتر ازغندی به بیان خاطرات پرداخت از اینکه در چهار عملیات آبی وخاکی حضور داشته و برادرش در همین عملیات ها شهید شده و صحبت هایی دیگر 

بعد من محل برگزاری مراسم را ترک نمودم ساعت حدود دوازه و ربع بود و مراسم مداحی شروع شده بود بعد هم تقدیر و تشکر سردار ملکی بوده و در نهایت ساعت یک شب به منزل رسیدم

با اقای سعیدی در خصوص نحوه حضور فردا در مراسم برنامه ریزی کردیم که با چی برویم که گفتم ماشین که دست و پاگیر هست و موتور اداری هم درد سر دار باید مراقب موتور باشی یا در مراسم شرکت کنی 

  

خلاصه قرار شد با موتور شخصی ام

فردا تا منزل اقای سعیدی بروم و بعد تصمیم بگیریم چکار کنیم صبح رفتم در منزل آقای سعیدی و باموتور عازم میدان شهدا شدیم قرارشد من موتور رو ببرم در میانه مسیر قراردهم و برم به سمت مراسم موتور را به ابتدای دروازه بابل بردم و به صورت پیاده تا میدان ساعت برگشتم جمعیت به اندازه ای بود که نمی شد به سمت میدان شهدا رفت خلاصه میدان ساعت منتظر بودم که  مراسم شروع شود

جمعیت همچنان می آمدند همه چشم انتظار آمدن کاروان شهدا بودند و جمعیت همچنان زیاد به اندازه ای بود که می شود گفت ابتدای جمعیت اگه میدان امام در نظر بگیرید هنوز انتهای جمعیت در میدان ساعت قابل مشاهده بود 

این همه مردم واقعا کدام دستگاه یا سازمان می تواند برای این مراسم فراخواند جزهء مظلومیت شهدای غواص تصاویر و اخبار واصله ناشی از بستن دستان تعدادی از انها داشت و مردم هم با ناله و فریاد از شهیدان استقبال می کردند در همین میان ناگهان سردار باقر زاده از کنارم عبور کرد دیر متوجه اش شدم اگه نه صد درصد به قصد ادای احترام به این بزرگ مرد که چندین سال هست در راه تجسس شهدای این ملت گام بر میدارد ادای احترام می نمودم واقعا باید به ایشان و گروه همراهش دست مریزاد گفت که این چنین خانواده ها را خوشحال می نمایند سردار خسته نباشید  

مراسم تمام شد تعدادی از همکاران را در بین مراسم دیدم و به خانه برگشتم