گوساله بازی گوش

گوساله فضول داشت درد سر ساز می شد 

 طبق روال صبح عازم محل کار شدم و وارد محوطه  که شدم با آقای بزرگی حال و احوالی کردم مقداری  نان و پوست میوه برای حیوانات ریختم می خواستم بروم سراغ خرس که آقای بزرگی گفت  گوساله تازه متولد شده نیست و من هرچی گشتم ندیدم شما برو داخل ببین نمی تونی پیدا کنی  من هم رفتم داخل سایت دوهزار متری داشتم جستجو می کردم اخه گوساله ها لای چوب ها و جاهایی مخفی می شوند که در همین مابین دکتر اکرامی نیز سر رسید و به اتفاق محوطه شش هکتاری و منطقه را گشتیم از گوساله خبری نبود بعد از مدتی دکتر رفت و مجدد آقای بزرگی آمد و باهم مشغول دنبال کردن آثار بودیم که برروی درب جدید که تازه رنگ نموده بودند اثار مو گوزن مشخص شد و اونطرف در ب را که نگاه کردیم اثار در پای گوساله معلوم بود اخه درهای سایت چهار  هکتاری باز بود گفتیم خدا کند که بیرون از این محوطه نرفته باشد و دروبین را از خانه بردم عکس گرفتیم و رفتم دو درب ورودی به محوطه دویست هکتاری رو بستم و درب بین دو محوطه شش و چهار هکتاری را باز کردیم و گوزن ها را به سمت محوطه چهار هکتاری هدایت کردیم . همه گوزن ها رفتند بغیر از گوزن مادر گوساله که در محلی که گوساله را جاداده بود نشسته بود و دیگه اضطراب ما زیاد شده بود که برای گوساله مشکلی بوجود نیامده باشد

خلاصه قرار شد درب باز باشد و چند ساعت بعد اگه گوساله به گروه ملحق نشد ما محوطه را پیمایش کنیم ساعت یک بعد از ظهر با آقای سعیدی برای گشت و پایش دوباره داخل محوطه چهار هکتاری شدیم که دیدیم یک گوساله جدا و بامادرش هست و ناگهان گوساله تازه متولد شده که از نظر رنگ پوست قهوه ای تر هست همراه گله هست و تعداد گوساله ها شش تاست خلاصه همه خداراشکر کردیم که حداقل از محوطه چهار هکتاری خارج نشده است 

اخه قرار بود که پس از رنگ کاری درب های جدید روی آنها را با فنس ببندیم که حیوان از لای آن رد نشود و دیروز نقاشی درب ها تمام شده بود و قرار بود فردا کار بستن فنس را انجام دهیم که با این اتفاق سریع فنس بندی رو انجام دادیم